
ضرورت ها، آسیب ها، راهبردها
ايستار بحث: ارتباط با ديگران، نظام تعليم و تربيت، تعليم و تربيت در حوزه، نظام آموزش، اساتيد، نقش اساتيد در هدايت تحصيلي و صنفي طلبهها.
مقدّمه
توجّه به زندگي علمي و صنفي طلبهها، تبيين نظري آن و رسيدگيهاي عملي به اين مقوله، از ديرباز مورد اهتمام بزرگان و اساتيد حوزههاي علميه بوده و بخش مهمّي از دغدغههاي آنان را تشکيل مي داده است؛ زيرا از نظرگاه علما، اگر بهطور شايسته به طلبهها رسيدگي شود، درختاني پرثمر براي اسلام ميشوند و اگر به آنها توجه نشود، به علفي هرز يا خاري در چشم اسلام در خواهند آمد. ازاينرو اساتيد حوزه، رسيدگي علمي و عملي به طلبهها و حضور جدّي در زندگي آنان را از وظايف اصلي خود ميدانسته، براي آن ارزش و اهمّيّت خاصّي قائل بودند تا جايگاه و نقش رفيع و کليدي حوزههاي علميه، در انديشه و ديدگاه جامعه رنگ نبازد و کارکردهاي آن، به امور سطحي و روزمره، کاهش نيابد.
در جريان نهضت اسلامي و پس از انقلاب، برخي عوامل مانند از دست دادن برخي از بزرگان، حجم انبوه امور علمي و اجرايي مورد انتظار از روحانيت، افزايش کمّي طلبههاي ورودي به حوزه بدون فراهمبودن زيرساختها و امکانات لازم، وجود نگرشهاي نادرست به حيات صنفي طلبه، تقليدهاي نادرست از نظامهاي تعليمي ديگر، تدريسهاي مکرّر يک استاد در يک روز و… باعث کمرنگ شدن رابطه محکم و صميمي استاد و شاگرد شد و حالتي رسمي به خود گرفت. از سوي ديگر، پشتوانههاي دانشي و نظري کافي و لازم نيز براي رويارويي و ارتباط روشمند و هدفمند اساتيد با طلبهها برطبق مقتضيات زمان و نيازهاي جديد حوزه و جامعه، وجود نداشت.
اين دو عامل، يعني فقر عملي و نظري در زمينه هدايت تحصيلي و صنفي طلبهها بهوسيله اساتيد، باعث شد که ضربههاي جبرانناپذيري به پيکره حوزه و در پي آن، به جامعه وارد شود.
خوشبختانه در سالهاي اخير، به حيات صنفي طلبهها توجه عملي و نظري زيادي شده است؛ بهويژه در حوزه نظري که آثاري هم در اين زمينه چاپ شده و درخور ستايش است. هرچند اين اقدامات و آثار، به انسجام و پختگي لازم نرسيده، ولي در جاي خود، حرکتهايي بسيار نيکو و پر برکتند که در صورت استمرار، نتايج شيريني خواهند داشت. بنابراين، بررسي تحليلي اين سنخ اقدامات و آثار ارائه شده، يکي از اموري است که باعث غناي هرچه بيشتر آنها ميشود. با استمرار اينکار، رفتهرفته دانشها، فرهنگها و رويکردهايي چون حوزهپژوهي، هدايت تحصيلي و صنفي طلبهها، تکنولوژي آموزشي و علوم تربيتي متناسب با حوزههاي علميه، سبک زندگي طيفهاي گوناگون طلبهها، تربيت تخصّصي اساتيد و مشاوران حوزه، نظام جامع و هماهنگ مشاوره، واحدهاي سرپرستي طلبهها و… در محيط علمي و نظام ارزشي حوزه پديد خواهد آمد و با سرازير شدن نتايج اينگونه امور به متن حوزه، سطح کيفي خدمات ارائه شده از سوي حوزه علميه و کارآيي و اثربخشي نيروهاي آن، افزايش چشمگيري خواهد يافت.
بر پايه ضرورت و در حد توان علمي و عملي ناچيز نگارنده، بسياري از آثار مکتوب و غيرمکتوب و اقدامات عملي موجود در زمينه هدايت تحصيلي طلبهها، بررسي، تحليل و آسيبشناسي شده که اين نوشتار، براساس نتايج حاصل از آن و برآمده از چندين سال مطالعه و گفتوگو در اين زمينه، تنظيم شده است. بدين اميد که شعلهاي کمفروغ، فراروي حرکتهاي آينده مسئولان حوزه باشد. 1 اين نوشتار، در سه بخش به بررسي نقش اساتيد حوزههاي علميه در طلبه پروري و هدايت تحصيلي و صنفي طلبهها ميپردازد:
1ـ ضرورتهاي توجّه اساتيد [و ديگر مسئولان حوزه] به حيات صنفي طلبهها
2ـ آسيبشناسي رويکردهاي موجود در توجيه و هدايت صنفي طلبهها
3ـ ارائه رويکرد مطلوب، براساس آسيبهاي موجود يا احتمالي
بخش نخست: ضرورتهاي توجّه به حيات صنفي طلبهها و طلبه پروري به وسيله اساتيد
در ابتدا بايد اين مطلب را بررسي کنيم که توجّه و اهتمام اساتيد به حيات صنفي و تحصيلي طلبهها چه ضرورتي دارد؟ آيا اينکار امري تفنّني و اختياري است يا ضرورتي انکارناپذير که گريزي از آن نيست؟ در ابتداي اين نوشتار تا حدّي به بيان ضرورت اين امر پرداختيم و در اينجا در چند محور به شرح و بيان بيشتر آن مي پردازيم:
سيره سلف صالح حوزه در طلبه پروري
يکي از رازهاي موفقيّت گذشتگان در طلبهپروري، اهتمام جدّي آنان به اين مقوله و نزديک بودن ايشان به صحنه زندگي و واقعيات جاري حيات صنفي طلبهها بوده است. در حوزههاي سنّتي گذشته، تعداد اندکي از طلبه زيرنظر چند استاد برجسته، پرورش مييافتند. بديهي است که در اين صورت، زمان و سطح کمّي و کيفي رسيدگي به طلبه، بسيار بيشتر از حالتي است که وي در ارتباطي بسيار محدود و اداري با اساتيد و مديران خود باشد يا مدير مدرسه، اسم و رسم او را نداند يا حتي در مواردي، اصلاً او را نديده باشد. 1 اين مسئله از زبان بسياري از علما درباره اساتيد خود بيان شده است؛ مثلاً مقام معظم رهبري درباره سيره طلبهپروري امام خميني ميفرمايد:… توصيه امام به فضلا و مدرّسان اين بود که به نظر طلبههاي جوان انقلابيِ مؤمن توجّه شود و با آنها گرم بگيرند… 2
استادی و بر عهده گرفتن مسئولیت علمی و عملی عده ای، به ویژه استادی در حوزه علمیه، یک ژست علمی و یا وسیله ای برای امرار معاش نیست. فردی که عهده دار این امر خطیر می گردد، در واقع بار گران و مسئولیت های بسیار عظیمی را به دوش گرفته است که باید در نهایت دقت و امانت، آنها را به مقصد برساند.
حضرت آيت الله جوادي آملي نيز در وصف رسيدگيهاي اساتيد خود به شاگردانشان و سيره شاگردپروري ميفرمايد:
… اساتيد بزرگوار ما… سعي ميکردند با علاقهاي خاصّ و با دلباختگي و دلسوختگي وصف ناپذير، علوم و معارف ديني و الهي را به شاگردان خود منتقل کنند. ازاينرو شاگردپرور بودند و ميکوشيدند تا کسي که به کنار سفره علمي آنها ميآيد با دست پر برگردد و با علاقه و ولعي خاصّ تدريس ميکردند. هرگاه در درس اشکال داشتيم و در جلسه درس حل نميشد، به همراه اين اساتيد بزرگوار تا نزديکي منزل آنان ميرفتيم و آنها به سؤالات ما پاسخ ميدادند؛ مثلاً يادم هست که اگر در درس اصول حضرت امام رضواناللهعليه، مسئلهاي براي من مشکل بود و سر درس با سؤال و جواب حل نميشد و پس از درس ابهامي باقي ميماند، به همراه ايشان تا در منزلشان ميرفتيم و ايشان با توضيحات و بيانات شيرين خود، اشکالات و شبهات ما را پاسخ داده، حلّ مي کردند. آنان هرگز اظهار خستگي نميکردند و نميگفتند که ما به ستوه آمديم و بس است. يا نميگفتند که پس از جلسه درس، خيابان جاي اين سؤال و پرسشها نيست. خلاف الآن که متاسّفانه بر اثر پيدايش شرايط جديد، اوضاع فرق کرده است و رابطه استاد و شاگردي به اين اندازه عميق و تنگاتنگ نيست و اين از فرقهاي عميق حوزه فعلي با حوزه عصر مرحوم حاج شيخ عبدالکريم حائري است. اساتيد بزرگوار ما به ما بسيار لطف و محبّت داشتند و در غم و دشواري، در کنار ما بودند و چون پدري مهربان با ما رفتار ميکردند… يادداشتها و نوشتههاي درسي ما را که به محضرشان ارائه مي کرديم، تحويل ميگرفتند و پس از ملاحظه و مطالعه، اصلاحات لازم و راهنماييهاي ضروري را جهت ارتقاي علمي و تحريص و تشويق ما انجام ميدادند. اين کمال بزرگواري و شاگردپروري است… . 3
آيت الله بهاءالديني نيز درباره رابطه صميمي اساتيد و شاگردان در دوران تحصيل خود مي فرمايد:
… شانزده ساله بودم که حجرهاي در مدرسه فيضيه داشتم. در آن ايّام، نشاط عجيبي در طلبهها وجود داشت… عشق و ارادت بسياري بين شاگردان و استادان حوزه وجود داشت؛ بهطوريکه کمتر کسي باور مي کرد که رابطه آنان بدينگونه باشد… صفا و صميميت بسياري بين طلبهها و استادان ديده ميشد… چون طلبهها درسخوان و مستعدّ را ميديدند و از نظرها و سخنان او آگاه ميشدند و در حدّ توان، به گفتههاي آنان ترتيب اثر ميدادند… . 4
از اين دست سخنان در بيان سيره سلف صالح حوزه، در طلبهپروري بسيار است که بيانگر اهتمام ايشان به رسيدگي به طلبههاست.
مطالبات وليفقيه به عنوان مرجعيّت سياسي ـ اجتماعي جامعه اسلامي
امام راحل عظيمالشأن و مقام معظم رهبري، به عنوان وليفقيه زمان و سکّاندار نهضت اسلامي، همواره مطالبات زيادي از حوزههاي علميه، جهت تربيت نيروهاي کارآمد، براي رفع نيازهاي فراوان نظام و نهضت اسلامي داشته و دارند. براي مثال، امام خميني مي فرمايد:
… من چنانچه سابقاً نيز گفته ام، راجع به حوزه علميه، عقيده ام بر اين است كه بايد به آن بيشتر از همه چيز توجه كرد؛ چراكه اگر حوزه علميه درست بشود، ايران درست مىشود و اگر، خداى نخواسته، در حوزه علميه فسادى به وجود آيد، ولو در درازمدت، در سرتاسر ايران، آن فساد پيدا مىشود و آنها كه هميشه در فكر بودهاند كه در حوزه علميه نفوذ كنند، به همين خاطر است… . 5
خواجه عبدالله انصاری (ره) در سخنی بس شیوا می گوید: «… الهی! دود از آتش چنان نشان ندهد و خاک از باد که ظاهر از باطن و شاگرد از استاد».
مقام معظم رهبري نيز درباره نقش اساسي و زيربنايي تربيت طلبهها در برآوردن نيازهاي نظام و نهضت اسلامي اينگونه ميفرمايند:
… تربيت طلبههاي جوان، يکي از واجبترين و ضروريترين کارهاست و بايستي اين تربيت به شکل برنامهريزي شده و دقيق هم انجام بگيرد…. اينها جزو کارهاي بلندمدت و زيربنايي اين کشور است و وجود چنين شخصيتهاي قوي و ممتازي است که مي تواند اين خط مستقيم استقلال و نه شرقي و نه غربي و خط اسلام و خط شريعت را با قوّت و قاطعيّت، در ميان اين طوف آنها به پيش ببرد… . 6
به طور قطع، يکي از مخاطبان اصلي اين درخواستهاي ولايي، نظام آموزش و به خصوص اساتيد حوزه علميهاند که در تماس مستقيم و روزانه با زندگي صنفي و تحصيلي طلبهها هستند.
وظايف و مسئوليتهاي بسيار سنگين اساتيد در جايگاه استادي
استادي و برعهده گرفتن مسئوليت علمي و عملي عدّهاي، به ويژه استادي در حوزه علميه، يک ژست علمي يا وسيلهاي براي امرار معاش نيست! فردي که عهدهدار اين امر خطير مي گردد، در واقع بار گران مسئوليتهاي بسيار بزرگي را به دوش گرفته است که بايد درنهايت دقّت و امانت آنها را به مقصد برساند؛ براي مثال، شهيد ثاني در کتاب گرانسنگ منيةالمريد، بيش از 100 صفحه را به بيان گوشهاي از وظايف گسترده استاد در قبال خود و شاگردان اختصاص داده است که در زير، فقط فهرستي از آنها را ميآوريم:
… تعليم، اساس و بنيادى است كه قوام و پايدارى دين و آيين، بر روى آن استوار شده است. جامعه بشرى، از طريق تعليم، مىتواند از كسادى و افول خورشيد علم و نابودى كالا و سرمايههاى علمى، پيشگيرى كند. بنابراين، تعليم، يا انتقال اندوختههاى علمى به ديگران، از مهمترين عبادات و پرسفارشترين واجبات كفائى است…. معلّم نيز آداب و وظائف ويژه به خود دارد كه به سه بخش تقسيم مى شود: 1. آداب او با خويشتن 2. آداب او با دانشجويان 3. آداب او در مجلس درس.
امور مختلف و متنوّعى، آداب و وظايف ويژه معلّم را نسبت به شاگردان و دانشجويان تشكيل مىدهد كه محور همه آنها تنظيم درست رابطه استاد و معلم با شاگرد و دانشجوست:
ايجاد خلوص نيت در شاگردان يا اعلام امكان وصول به مقام والاى علمى در سايه ايمان
ايجاد شوق و دلبستگى به علم و دانش در شاگردان
لزوم مواسات و دلسوزى معلم نسبت به شاگردان
استفاده از روشهاى مختلف تنبيه، براى منع از تخلف شاگردان
فروتنى و نرمش معلم نسبت به شاگردان
تفقّد از احوال دانشجويان يا وظيفه معلم در صورت غيبت شاگرد از جلسه درس
اطلاع از نام و مشخّصات شاگرد
القاي مطالب علمى، بايد درخور استعداد شاگردان باشد
تفهيم ترتّب و تسلسل منطقى اشتغالات دينى و علمى به شاگردان
كوشش در تقريب مطالب به ذهن شاگردان و رعايت استعداد آنها
ذكر ضوابط و قواعد كلّى علوم، ضمن تدريس آنها
تشويق شاگردان به اشتغالات علمى و تحريص بر تكرار دروس و آزمايش هوش و استعداد آنها
طرح مسائل دقيق و پرسش كردن از شاگردان
احترام به شخصيت شاگرد و اعتراف به اهميت افكار او
رعايت مساوات در التفات و محبّت به شاگردان
رعايت نوبت شاگردان زياد در شروع به تدريس
رعايت امتياز استعداد و تفاوتهاى هوش شاگردان
لزوم آزمايش هوش و استعداد و ذوق شاگردان، به منظور اشتغال به كتاب يا فن خاص
عدم تقبيح علومى كه معلم در آن تخصّص ندارد
ارشاد شاگردان به معلمان شايسته
آماده ساختن و معرفى معلمان لايق براى جامعه
آراستن و پيراستن ظاهر، به منظور تجليل از مقام علم و دانش
دعا و حفظ همبستگى معلّم با خدا در حين شروع به انجام وظيفه
ادامه و استمرار اين همبستگى با خدا براى توفيق در درس
جلوس آميخته با وقار و نزاكت و ادب
تعيين و تنظيم جهت و سمت جلوس معلّم در جلسه درس
پالايش قصد و هدف
حفظ وقار و متانت در جلسه درس
طرز توجه و نگاه معلّم به شاگردان، بايد حساب شده باشد
احترام ويژه به شاگردان بافضيلت و قدردانى از آنها
تلاوت قرآن و خواندن دعا قبل از تدريس
استفاده از بهترين قواعد و روش تدريس و تفهيم
رعايت ترتب منطقى علوم و دانشها در امر تدريس
رعايت اعتدال و اقتصاد در بيان و توضيح مطالب
مصونيت معلّم از عوارض مخلّ مزاجى و روحى
توجه به فضاى جلسه درس و اهميت هواى آزاد
رعايت مصالح شاگردان و مصالح اهمّ، در تقديم و تأخير وقت تدريس
رعايت تناسب صدا با محيط درس
حزم و احتياط براى حفظ نظم و پاسدارى از آرامش و پيشگيرى از مراء و جدال در جلسه
ايجاد انضباط و حسّ مسئوليّت اخلاقى در شاگردان
رفق و مدارا در مورد كيفيت پاسخ به پرسشهاى شاگردان
محبت و التفات معلّم و گشادهرويي او نسبت به شاگرد تازهوارد
وظيفه معلم، همزمان با ورود عالم و دانشمند به جلسه درس
اعتراف به عجز و ناتوانى در مسائلى كه بدانها احاطه ندارد
تذكر لغزش و اشتباه، قبل از پايان يافتن درس
اعلام پايان يافتن درس
بايد درسها با نصايح اخلاقى پايان گيرد
ختم جلسه درس با دعا
درنگ نمودن در جلسه درس، پس از پايان گرفتن آن
تعيين مهتر و رييس براى شاگردان
دعا به هنگام برخاستن از جلسه درس. 7
به طور خلاصه باید گفت: قضیه معلم و شاگرد از لحاظ نقش پذیری شاگرد نسبت به اخلاق و رفتار معلم، همانند قضیه مهر و موم است که در موم، تمام نقش ها و تصویرهایی که در مهر وجود دارد، منعکس می شود. ما این نقش پذیری را در مورد گروهی از شاگردان و دانشجویان، در برابر معلمان و استادانشان به چشم دیده ایم.
توجّه اجمالي به اين فهرست، نشان مي دهد که رسيدگي صنفي و توجّه به طلبهها يکي از واجباتي است که به عهده اساتيد محترم است و امري اختياري يا مستحبّ مؤکّد نيست.
تأثّرپذيري زياد شاگرد از استاد
شاگرد از حرکات، سکنات و منش علمي و عملي استاد، تأثير زيادي ميپذيرد. اين تأثيرپذيري، دامنه زيادي دارد، به گونهاي که خواجه عبدالله انصاري، در اين زمينه ميگويد:… الهي! دود از آتش چنان نشان ندهد و خاک از باد که ظاهر از باطن و شاگرد از استاد. 8
شهيد ثاني نيز در اينباره مينويسد:
… به طور خلاصه بايد گفت: قضيه معلّم و شاگرد، از لحاظ نقشپذيرى شاگرد نسبت به اخلاق و اعمال معلّم، همانند قضيه مهروموم مىباشد كه در موم، تمام نقشها و تصويرهايي كه در مهر وجود دارد، منعكس مىشود. ما اين نقشپذيرى را در مورد گروهى از شاگردان و دانشجويان، در برابر معلمان و استادانشان، به چشم ديدهايم…. اين واقعيت را ما كاملاً حس كرديم و هيچكس نمىتواند به مانند كسى كه حقيقت را ديده و شهود كرده و در اينجهت، مهارت و كاردانى كسب كرده است، هشداردهنده و بيدارگر باشد…. 9
بنابراين، اگر اساتيد، متديّن، متعهّد، باكرامت، بزرگوار، متواضع، مأنوس با قرآن و اهل بيت و اهل توسّل به آن ذوات نوراني عليهمالسلام، باشند، تأثير سريع و عميقى در شاگردان مىگذارند و نقش مهمّي در تعليم و تربيت منشي و روشي (نه فرمايشي) طلبهها، که از مؤثّرترين شيوههاي تربيتي است، خواهند گذاشت.
ابزاري براي تحقق اهداف سازماني و صنفي حوزه علميه
تأثيرات عميق و گسترده اساتيد بر شاگردان، از جنبههاي فراتر از آنچه ذکر شد نيز، درخور استفاده و بهره گيري است. به طور کلّي، از چند جنبه ميتوان به نقشپذيري شاگرد از استاد، نگريست:
پديدهاي فردي و رابطهاي دوسويه بين استاد و شاگرد براي رسيدگي به طلبهها و سامانبخشي به زندگي آنان
فرصتي سازماني و زمينهاي جهت تحقّقبخشي به اهداف صنفي حوزه علميه
واسطه و ابزاري جهت القاي معارف و علوم در جان شاگردان، براي بهتر پيمودن مسير کمالي خود به سوي خداي سبحان
هرچند جنبه نخست مهم است، ولي زاويه ديد دوم و سوم، بسيار مهمتر و کليديتر است. حوزه علميه و نظام آموزشي آن، ميتواند از رابطه استاد و شاگرد، به عنوان زمينهاي بسيار مناسب براي رسيدن به اهداف آموزشي خود، در تربيت طلبهها بهره برد و حتي فراتر از آن، از ظرفيتهاي بالقوه و بالفعل موجود در اين عرصه، به عنوان ابزاري براي تحقق اهداف فرهنگي، تربيتي، تبليغي و تحقيقي حوزه علميه، استفاده نمايد. براي تحقّق اين امر، ميتوان بسته به ظرفيتها و شرايط مختلف، سازوکارهاي مختلفي انديشيد؛ مانند جهتدهي به اساتيد، آموزش هدفمند ايشان، تربيت اساتيدي با کارکردهاي مورد نظر و… که در اينجا مجال پرداختن به اين مسئله و همچنين، زاويه ديد سوم، نيست.
استفاده از رویکرد تربیتی در عرصه طلبه پروری بسیار مهم است. مراد از رویکرد تربیتی این است که با صرف دقت و حوصله کافی و رعایت ویژگی های مخاطبان و بدون توجه به کمیت صرف، دست هر طلبه را گرفته و همراه با خصوصیات وی و نیازهای مرحله ای اش و با رعایت ویژگی ها و شرایط شخصی اش، گام به گام وی را از نقطه ای که قرار دارد، به سمت اهداف موردنظر سوق داد.
خطرات فراروي طلبههاي جوان
طلبه در طول حيات تحصيلي خود، بسان بذري است که تنها در صورت رسيدگي دائم و مشفقانه باغباناني دلسوز، جوانه زده و تبديل به نهالي ميشود که اگر اين رسيدگيها باز هم ادامه يابد، پس از مدتي، به درختي پرثمر تبديل خواهد شد. در اين مسير نسبتاً طولاني، آفات زيادي متوجّه وي خواهد شد و با خطرات فراواني روبهرو خواهد گرديد و دامهاي بسياري زير پاي وي گسترده خواهد شد. اگر اساتيد متعهّد و دلسوز، رابطهاي صميمي با شاگردان خود داشته باشند و آنان احساس کنند که جايي براي بيان احساسات و مشکلات و مسائل خود دارند، حتماً در رويارويي با خطرات و مشکلات، اساتيدشان را مرجع و مأواي خود قرار ميدهند و بدينوسيله، از افتادن در دام بسياري از خطرها، آسيبها و آفتها مصون ميمانند. مقام معظم رهبري در اين زمينه ميفرمايند:
… ما بايد اين طلبهاي را که نظام و کشور به او اميد بستهاند، به صورت بنيان مرصوصي درستش کنيم تا آن روزي که بزرگ مي شود؛ حالا يا مدرّس مي شود يا مرجع مي شود يا مبلّغ مي شود يا خارج مي رود يا يک مسئول دولتي مي شود، لنگ نزند. درست شبيه آن چيزي که درباره خلأها و عقدههاي عاطفي ميگويند. اگر فرزندتان در دوران کودکي، يک رفتار نابهنجار در خانواده داشته باشد، يک ناهنجاري رواني و يک رفتار عصبي به وجود ميآورد و در بزرگي که ممکن است يک تاجر يا يک عالم يا يک سياستمدار بشود، در آن جا اثر خودش را خواهد بخشيد. مثل زاويه کوچکي که هر چه اين خطوط ادامه پيدا کند، فاصله خطوط بيشتر ميشود. اين قضيه را بايد عيناً درباره طلبه به حساب آورد. الآن او در دوران انعقاد و شکلگيري است، ولو پنج سال هم است که درس خارج ميخواند! باشد! او نطفهاي براي آن موجود عظيمي است که يک روز خلأيي را در دنيا پر خواهد کرد؛ مرجعي خواهد شد، رهبري خواهد شد، بالآخره چيزي خواهد شد… . 10
جلوگيري از تلف شدن سرمايههاي انساني حوزه علميه
سامانبخشي نظري و عملي به زندگي طلبهها بهوسيله اساتيد، باعث افزايش ميزان بهرهوري از سرمايههاي انساني و غيرانساني حوزه علميه و در پي آن، اسلام عزيز خواهد شد. امروزه مشاهده ميشود که عدّهاي از طلبهها در مسير تحصيل، در اثر برخورد با مشکلات و مسائل گوناگون، دچار کاهش يا ضعف انگيزه تحصيلي مي گردند؛ برخي مأيوسانه با اين مشکلات ميسازند و با حداقل کارآيي، به حيات صنفي خود ادامه ميدهند؛ پارهاي سرِ ستيز با حوزه برميدارند و خاري در چشم اسلام خواهند شد؛ برخي از ادامه تحصيل در حوزه باز ميمانند؛ تعدادي پس از مدّتي طولاني تلاش و صرف مقدار زيادي از عمر گرانبهاي خود، به نتايجي نسبي مي رسند و…. درحاليکه در بسياري موارد با يک رسيدگي و دلسوزي ساده و ارائه راهحلهاي ابتدايي، ميشود از بسياري از اين اتلاف سرمايهها جلوگيري کرد؛ مقام معظم رهبري در اين زمينه مي فرمايد:
… امروز ديگر روزى نيست كه ما اجازه بدهيم، يكروز يا يك ساعت از عمر جوانى متديّن و آماده براى تلاش و مجاهدت در راه دين، يعنى يك طلبه، هدر رود. طلبه، اين است. اگر طلبه، متديّن نبود، طلبه نمىشد. اگر براى مجاهدت در راه دين آمادگى نداشت، طلبه نمىشد. حتّى شايد بشود گفت كه اگر عاشقانه اين راه را دوست نمىداشت، طلبه نمىشد. بنابراين، جوانى با اين خصوصيّات، در روزى كه اسلام توفيق پيدا كرده است يك نظام مبتنى بر انديشه و تفكّر و جهانبينى را در معرض ديد بشريّت قرار بدهد، نبايد وقتش هدر رود… . 11
طلبه پروري، راهبردي اساسي در توليد علم
توليد علم، به خصوص دانشهاي ديني، از نيازهاي ضروري نهضت اسلامي، براي استمرار پرتوان و پرخروش حرکت خود است. در اين زمينه، از روشهاي مختلفي بهره گرفته شده است. ولي شايد توجّه کمتري به يکي از راهبردهاي اساسي و مبنايي توليد علم، يعني تربيت و پرورش عالم، شده باشد. توليد علم، امري فرمايشي نيست، بلکه به مجموعهاي از اقدامات زنجيرهاي نياز دارد که روح همه آنها بايد تربيت عالم باشد. تنها در اينصورت است که اقدامات ديگر در اين زمينه به ثمربخشي نهايي خواهد رسيد. در همين راستا و به جهت توليد دانش و فرهنگ ديني نيز بايد يکي از راهبردهاي اساسي حوزه علميه، طلبهپروري و تربيت عالمان ديني باشد. يکي از عناصر مهمّي که در تحقّق اين امر، نقشي بسيار مهم و کليدي دارد، اساتيد محترم حوزه علميه هستند.
از مشکلات دیگری که در این زمینه وجود دارد، گسستگی پاره ای از توصیه ها و راهکارها از جهت دهی های علمی و عملی امم راحل «ره» و سکاندار کنونی نهضت اسلامی، مقام معظم رهبری و سایر علمای نظام است.
بخش دوم: بيان چند آسيب موجود يا احتمالي در توجيه و هدايت تحصيلي طلبهها
در ادامه به بيان برخي آسيبها، آثار و فعاليتهاي موجود در زمينه هدايت تحصيلي طلبهها، از جمله راهنماييهاي صنفي و تحصيلي اساتيد محترم، پرداخته مي شود که هرکدام ممکن است از يک تا چندين آسيب را داشته باشند. بديهي است که بيان اين موارد، بهمنظور ايراد و خردهگيري بر اين عزيزان نيست، بلکه براي همانديشي بيشتر جهت اعتلا و تکاملبخشي به سطح کيفي و کمّي خدمات ارائه شده بهوسيله دلسوزان اين عرصه است.
کم رنگ شدن انگيزشهاي توحيدي، ولايي و معنوي
متاسّفانه امروزه مشاهده ميشود که براي انگيزهبخشي به طلبهها براي انجام وظايف صنفي خود، گرايشهايي به سمت استفاده از انگيزههايي که جنبه توحيدي، ولايي و معنوي ندارند، به وجود آمده است. ازاينرو، برخي وظايف و واجبات صنفي خود را با معامله و تجارت اشتباه گرفته و در قبال ارائه کوچکترين خدمت صنفي، توقّعاتي مادّي دارند! اين امر که بايد نيازهاي مادّي طلبهها با عزّت و کرامت بهوسيله مسئولان حوزه تأمين شود، در جاي خود پذيرفتني و انکارناپذير است. ولي بحث کنوني ما درباره روحيه ناپسندي است که بعضي مواقع در برخي افراد مشاهده ميشود و برخي نيز در توجيه تحصيلي طلبهها بدان دامن ميزنند. همين عامل، يکي از اموري است که سبب شده تا بسياري از نيازهاي حوزه و جامعه اسلامي تامين نشود و به اندازه کافي، به بسياري از عرصه ها که نياز به مجاهدت مخلصانه و بدون نام و نان دارند، پرداخته نشود و….
آنچه اين امر را ضروريتر مي نمايد، اين است که حركت صنفي يک طلبه، رسالتي الهي است نه تجارتي مادّي. بنابراين، ممكن است به طور طبيعي، آثار مادّي و ظاهري چنداني براي وي نداشته باشد و از سوي ديگر، آثار تلاشها و فعاليتهاي علمي و فرهنگي وي نيز در كوتاهمدت، نمايان نگردد. براين اساس، بايد هرچه بيشتر به سمت ايجاد و تقويت انگيزشهاي توحيدي و ولايي در بين طلبهها حرکت کرد و تکليفمحوري را مدار فعاليتهاي اين عزيزان قرار داد. طلبه، علاوه براينكه بايد نسبت به اهداف و ماهيّت حوزههاي علميه كاملاً توجيه باشد، نياز به انگيزههاي قوي، راسخ و مستحكم الهي و ربّاني نيز دارد تا سختيهاي رسالت الهي خود و کمبودهاي مادّي و إدبارهاي احتمالي مردم را به راحتي تحمّل نمايد و در طول حيات تحصيلي و صنفي خود، شور و نشاط لازم را داشته و به تاجري چرتکه به دست، تبديل نشود.
آرمانگرايي محض يا روزمرگي صرف
برخي در اين زمينه بسيار آرمانگرا هستند و به واقعيات روزمره و جاري زندگي طلبهها توجهي ندارند و هميشه در فضايي ايدهآل سير مي کنند. از سوي ديگر، عدّهاي نيز گرفتار رتق و فتق امور جاري زندگي طلبهها هستند و تا حدّي به وضع موجود بسنده نمودهاند که دچار روزمرّگي و اسير وضعيّت کنوني گشتهاند. گويا هيچ آرمان و افق برتري وجود ندارد. رويکرد برتر اين است که با نگاه به هر دو عرصه، راهي از وضع جاري به حالت مطلوب ترسيم نموده و درصدد پيمودن آن بود؛ نه از چشمدوختن به افقهاي دوردست فراروي حوزه غافل بود و نه واقعيّات جاري و روزمره آن را به فراموشي سپرد.
ارائه راهکارهاي يکسان براي همه طلبهها (رعايت نکردن مخاطبان)
دستهاي از آثار و فعاليتهاي موجود در اينباره، براي همه طلبهها، با هر ويژگي و شرايط شخصي و محيطي، نسخه يکساني ميپيچند. اين گروه، غالباً بر اساس سليقهها و ذوقهاي شخصي و تجربههاي صنفي خود، به ارائه راهکار براي طلبهها مي پردازند؛ غافل از اينکه هر طيف ازطلبهها و بلکه هر طلبه، براي خود دنيايي جداگانه است. البته وجودِ وجوه و جنبه هاي مشترک بين همه طلبهها را ناديده نمي گيريم، ولي توجّه به تفاوتهاي فردي و حداقل طيفي نيز، بسيار مهم است و نبايد در توجيه و هدايت تحصيلي طلبهها از آنها غفلت ورزيد.
بيتوجهي به واقعيات زندگي طلبه امروز (رويکرد انتزاعي)
گسستگي از عينيت محيط رشد طالب علم امروز و بي توجّهي به واقعيات زندگي طلبه امروز نيز، از مشکلات موجود در اين زمينه است. امري که مي توان از آن تعبير به رويکرد انتزاعي در هدايت تحصيلي طلبهها کرد. از علتهاي بروز اين مشکل، دور بودن اين افراد از فضاي مدارس و محيط رشد طلبهها و واقعيّات موجود در آن، درگير نشدن با مشکلات آنها و بسندهکردن به اطّلاعات پيشين يا مطالعات خود است.
تنگنظريها و خشکانديشيهاي بيدليل
برخي با تنگنظريها و خشکانديشيهاي بيپايه، به ارائه توصيههايي به طلبهها ميپردازند که بهطور معمول در درازمدّت، باعث زدگي آنها خواهد شد؛ مثلاً پوشيدن ساعتمچي، داشتن تلفن همراه، استفاده از کامپيوتر، ديدن هرگونه برنامه تلويزيوني، خواندن روزنامه، مجله، داستان و شعر، مسافرتهاي تفريحي، رفتن به طبيعت، آموختن زبان، رفتن به باشگاه ورزشي، و… را خارج از زيّ طلبگي دانسته و به حال مرتکبان اين امور، تأسّف ميخورند. درحاليکه بايد با ارائه معيارهاي منطقي و مشخص، به طلبه کمک کرد تا جايگاه صنفي خود را به خوبي شناخته و رفتار و زيّ متناسب با آن و با مرحله تحصيلي خود داشته باشد و بداند از چه چيزي، چگونه و در چه حدّي استفاده نمايد تا به حيات تحصيلي و صنفي وي آسيبي وارد نشود.
تفکيک نکردن رسالت و کارکردهاي کلان حوزه، در همه اعصار، از رسالت و اهداف عصري حوزه در دوران معاصر
با مشخص شدن کارکردهاي کلان حوزه، مي توان رسالت و کارکردهاي حوزه در هر عصر- از جمله حوزه معاصر– را تعيين کرد. تفکيک نکردن اين دو مقوله و حيطه بالا از هم، باعث بروز آسيبهاي زياد و خلط بسياري از مباحث، حتي نزد برخي بزرگان شده است.
ارائه راهکارها و شيوهها براساس تجربهها و سليقههاي شخصي
برخي بيهيچ ملاک و معياري، ذوق شخصي خود را ملاک و معيار زندگي طلبه و زيّ طلبگي ميدانند. يکي از نتايج اين رويکرد، واگرايي شديد در عرصه توصيههاي صنفي و در نهايت، حيران و سرگردان شدن طلبههاست، تا آنجا که با مشکلي به نام مشکل مشاوره روبهرو ميشوند؛ زيرا با هر که مشاوره نمايند، با توصيههاي جديد و گاه کاملاً متضادّ مواجه خواهند شد.
توجّه نداشتن به مجموعه نصوص و متون ديني، در مورد رسالت عالم ديني و حوزهها
غالباً با تمرکز بر بخشي از متون و نصوص ديني موجود در زمينه اهداف، رسالتها و کارکردهاي عالمان ديني و حوزههاي علميه، مانند آيه نفر12، به بررسي و تبيين رسالتهاي کلان و عصري حوزه علميه و عالمان ديني پرداخته ميشود که نتيجه چنين رويکردي، عدم جامعنگري به مسائل حوزه و يک بعدي نگريستن به اين امور است. درحاليکه بايد با روش اجتهادي و نگاهي برآيندي و با توجّه به مقتضيات زمان، به مجموع اين منابع نگريست و در صورت لزوم به حلّ تعارضات بدوي موجود در اين زمينه پرداخت.
بيتوجّهي به ميراث گرانقدر سلف صالح حوزه
عدم توجّه کافي به اندوختههاي علمي و عملي و تراث و سيره سلف صالح حوزه در عرصه طلبهپروري، که در طول قرنهاي متوالي پديد آمده است، خسارتي جبرانناپذير است که امروزه در فضاي حيات صنفي طلبهها بهخوبي مشهود است. نگاهي به نوشتارهاي پيشينيان در اين زمينه، غناي علمي محتوايي و روشي آنان را در عرصه طلبهپروري نشان ميدهد. تنها چيزي که بايد به اين تجارب گرانبها افزوده شود تا در اين عصر، کارآيي لازم را داشته باشند، بازنگري و بازسازي و انعکاس آنها به زبان روز و متناسبساختن آنها با شرايط کنوني حوزه و تطبيق بر نيازهاي کنوني آن است، نه اينکه آنها را طرد نموده و به کلّي خود را از اين سرمايه عظيم، محروم سازيم.
توجه ويژه به جهتدهيهاي امام و رهبري و علماي ديگر
از مشکلات ديگري که در اين زمينه وجود دارد، گسستگي پارهاي از توصيهها و راهکارها از جهتدهيهاي علمي و عملي امام راحل و سکاندار کنوني نهضت اسلامي، مقام معطم رهبري و ساير علماي عظام است. توجّه به رهنمودهاي ولي فقيه زمان در مورد جهت حرکت علمي و عملي حوزه، يک امر اختياري، تفنّني يا مستحبّ مؤکّد نيست، بلکه امري لازم است که در صورت غفلت از آن، نتايج اسفناک و دردباري در انتظار حيات صنفي روحانيّت خواهد بود. دشمنان اسلام نيز با درک اهميت اين مطلب، با ترويج اينگونه افکار و شخصيتسازيهاي دروغين، درصدد تضعيف حوزه و مقام ولايت و در نهايت، نابودي اسلام عزيز هستند.
در راستاي اهداف نهضت اسلامي نبودن برخي فعاليتها و جهتدهيها
گاه مشاهده ميشود، برخي مباحث و اقدامات مطرح در عرصه جهتدهي به طلبهها در راستاي تحقّق اهداف کلان انقلاب و نهضت اسلامي نيست و برخي خودآگاهانه يا ناخودآگاهانه، به ترويج انديشه و روشي سکولار ميپردازند که در آن، رسيدن به کمالات علمي و معنوي، هيچ ملازمهاي با وضعيّت جامعه و نيازهاي نهضت و انقلاب اسلامي ندارد. برآورده نشدن بسياري از پشتوانههاي نظري و نيروهاي لازم براي اداره امور جامعه به شيوهاي اسلامي، که از وظايف قطعي حوزه است، تا حدّ زيادي حاصل اينگونه نگريستن به مسائل حوزه و جامعه است. در اين رويکرد، برخي امور کاذب و حتي مذموم در انديشه اسلامي، به عنوان آرمانهاي طلبه و غايت تحصيل در حوزه مطرح شده و در نتيجه، از رشد مطابق با وضعيّت و نيازهاي جاري و آينده جامعه اسلامي وي، جلوگيري ميشود. درحاليکه رشد نمايي که براساس دردها و نيازهاي نهضت اسلامي نباشد، بيشتر نوعي تنپروري و بيمبالاتي به امور مسلمانان است.
دانش «حوزه پژوهی»، در صورت پا گرفتن و سامان یافتن و پیدا کردن ضمانت اجرایی یافته های حاصل از آن، می تواند گره بسیاری از معضلات موجود را بگشاید.
براي بيان بيشتر اهمّيت اين مسئله کليدي بايد گفت: رهبري و مديريت جريان تحقّق اهداف اسلامي، بايد برعهده حوزههاي علميّه باشد. 13 حال اگر در اثر غفلت برخي کوتهبينان و دسيسههاي دشمنان خارجي و جريان نفاق دروني، حوزه علميه از برآوردن نيازهاي نهضت اسلامي فاصله گرفته و بهکار خويش مشغول گردد، و بين حوزه و نيازهاي نهضت اسلامي فاصله افتد، آسيبهاي جبرانناپذيري متوجّه جامعه اسلامي، اسلام عزيز و خود حوزههاي علميّه خواهد شد. برخي از اين ضررها عبارت است از:
انحراف انقلاب از آرمآنها و اهداف ناب اسلامي
واگرايي شديد در اهداف و کارکردهاي حوزويان
سرگرداني و به هدر رفتن سرمايههاي مادي و انساني حوزه
انزواي عملي حوزه از جامعه علمي و نخبگاني کشور14
عدم نقشآفريني جدي حوزه در جريانهاي کلان سياسي، اجتماعي، فرهنگي و علمي
ساماننيافتن نظام تبليغ، آموزش و پژوهش حوزه
استفاده ابزاري و نمايشي از روحانيون در مراسم رسمي، همايشها و….
به کار جامعه نيامدن بسياري از محصولات حوزه
ارائه و تنقيح نشدن مباني ديني بنيادين نظام اسلامي
عدم استخراج نظامهاي ديني در حيطههاي مختلف زندگي بشر و در نتيجه، زير سؤال رفتن توانايي دين در اداره جامعه
توليد نشدن دانشهاي اسلامي از منابع اصيل ديني
رايج شدن سطحيگرايي و بسندهکردن به ظواهر ديني، در فرهنگ عمومي جامعه
سيطره کامل سبک زندگي غيرديني بر زندگي مردم
انفعال در برابر هجمههاي فرهنگي و علمي معارض و مخالف دين
کاهش اعتماد به نفس علمي و استقلال روشي طلبهها
مهجورماندن روشهاي مختص حوزه (مانند روش استنباطي)، و ترويج التقاط از درون حوزه
رواج سکولاريسم پنهان و عملي در جامعه
نهال چيني
برخلاف رويکرد تفريطي فوقالذکر، عدّهاي نيز با افراط و زيادهروي و طرح و معرّفي مسائلي خودساخته و غالباً در راستاي اهداف شخصي يا گروهي خود، بهعنوان تنها نياز کنوني اسلام و مسلمانان، به نهالچيني در حوزه پرداخته و طلبهها جواني را که ميتوانند در صورت رشد صحيح، به درختان تنومند و پرثمري تبديل شوند که جامعه اسلامي سالها از ثمره شيرين آنها بهرهمند شود، به دام خود افکنده و مانع رشد و بالندگي آنان ميگردند. اين رويکرد نيز در درازمدّت، محکوم به شکست است و نتايج منفي فراواني در پي دارد.
در همينجا بايد گفت که نحوه جمع بين رشد جامع، متکامل و متوازن طلبه و در عين حال، حضور وي در عينيّت جامعه و در راستاي تحقق نيازهاي فعلي و آتي نهضت اسلامي بودن، از امور مهمّي است که در اين مختصر، مجال پرداختن به آن نيست، ولي بايد طلبهها و مسئولان حوزه، بهطور جدّي آن را پيگيري و اجرايي کنند.
تفکيکنکردن اهداف بينشي، انگيزشي و رفتاري
معمولاً در بيان و ارائه راهنماييهاي صنفي و تحصيلي به طلبهها، اهداف بينشي، انگيزشي و رفتاري از همديگر به خوبي تفکيک نميشود و به بيان درهم آنها پرداخته ميشود که باعث سردرگمي طلبه ميشود.
درگيرنکردن لايههاي معرفتي، احساسي و رفتاري طلبهها با مباحث صنفي خود
يکي از اموري که جاي آن در اينگونه آثار و فعاليتها خالي است، اين است که لايههاي بينشي، انگيزشي و رفتاري مخاطبان، به اندازه کافي در آنها مورد خطاب قرار نگرفته و درگير نميشوند يا اينکه فقط به يک جنبه توجّه ميشود (رويکرد انگيزشي صرف، معرفتي صرف يا عملي و رفتاري صرف). درحاليکه بايد به مقدار کافي به هر سه جنبه پرداخته و هر سه را مخاطب نمود، درگير ساخت و سيراب کرد. معرفت بدون انگيزش کافي، به عمل تبديل نميشود و عمل بدون معرفت لازم و کافي نيز، بسيار در معرض خطا و لغزش است. نتيجه تحريک و انگيزش صرف هم، عملي کور و بيهدف خواهد بود.
رويکرد تربيتي نداشتن در ارائه مباحث
استفاده از رويکرد تربيتي در عرصه طلبهپروري، بسيار مهم است. مراد از رويکرد تربيتي اين است که با صرف دقّت و حوصله کافي و رعايت ويژگيهاي مخاطبان و بدون توجّه به کمّيّت صرف، دست هر طلبه را گرفته و همراه با خصوصيات وي و نيازهاي مرحلهاياش و با رعايت ويژگيها و شرايط شخصياش، گامبهگام، وي را از نقطهاي که قرار دارد، به سمت اهداف مورد نظر سوق داد.
منسجم، شفاف و کاربردي نبودن برخي توصيهها
گاه تنها يک سري توصيههاي گنگ و مبهم به طلبه مي شود که هيچ جنبه کاربردي در آنها وجود ندارد و عملاً هم گرهاي از کار او نميگشايد. علاوه بر اين از انسجام و هماهنگي لازم در درون خود نيز برخوردار نبوده و پارههاي آن با يکديگر نميسازند.
کلان يا جزءنگري افراطي
برخي فقط به مسائل کلان يا کليدي زندگي طلبه ميپردازند، ولي در عرصه مسائل ريز يا جاري، کمکي به وي نميکنند. در مقابل، عدّهاي تنها به مسائل ريز و خرد حيات وي توجّه دارند و نسبت به مسائل کلان، بيتوجهاند. درحاليکه بايد در رويکردي متعادل، به هر دو دسته پرداخت تا وي در يکي از اين حيطهها نلنگد. البته حجم و چگونگي پرداختن به هريک، اقتضائي بوده و بايد با توجّه به شرايط مخاطب تعيين شود.
گرهنزدن اهداف نهضت و حوزه کنوني با زندگي عيني طلبهها
برخي به اهداف کلان حوزه و نيازهاي جاري انقلاب توجّه دارند، ولي اين امور را به زندگي عيني طلبه گره نزده و از آن جهت تحقّق اين اهداف، بهرهبرداري نمينمايند. اين امور، بايد به شيوههاي گوناگون و از زواياي مختلف وارد زندگي علمي و عملي طلبه شود تا در وجود او نهادينه گشته و به جزئي از حيات صنفي وي تبديل شوند.
مثبت يا منفينگري صرف (نداشتن نگرشهاي واقعبينانه)
برخي با ديدهاي مثبت به همه امور جاري در زمينه مسائل صنفي طلبهها نگريسته و همه چيز را ايدهآل و مطلوب قلمداد ميکنند و بدينگونه خوشبيني کاذب و بدون اتکا بر واقعيات را به طلبهها تلقين ميکنند. اين امر باعث ميشود که طلبهها در برخورد با برخي مشکلات و نابسامانيهاي موجود، دچار سرگرداني يا يأس گردند. از سوي ديگر، برخي نيز با منفينگري و سياهنمايي صرف، به سياهکاري همه چيز پرداخته و بهگونهاي اوضاع حوزه و جامعه را ترسيم ميکنند که گويا هيچچيز مثبت يا هيچ تحوّل و خدمتي در اين زمينه وجود نداشته و ندارد و نخواهد داشت! نتيجه اين رويکرد هم، يأس و ناميدي است.
آمادهنکردن طلبهها براي حل مشکلات و معضلات حوزه و جامعه
برخي خودداري ميکنند از اينکه طلبهها را براي رويارويي با مشکلات موجود و تلاش براي حلّ آنها آماده سازند. اين امر باعث ميشود که طلبه خود را متولّي و مسئول حلّ معضلات حوزه و جامعه اسلامي نداند و حتّي پس از گذشت سالهاي زياد از تحصيلات خارج نيز، به گوشهگيري از مسائل جامعه بپردازد؛ زيرا به لحاظ بينشي و روحي، آمادگي ورود به اين عرصهها را در دوران تحصيل خود پيدا نکرده است. چنين طلبهاي از نيازهاي واقعي جامعه اسلامي بيخبر است و اگر هم از آنها آگاه باشد، توان و جرأت ورود به عرصه حلّ آنها را در خود نديده و پرداختن اين امور را در شأن از خود بهتران ميپندارد.
القاي بدبيني يا خوشبيني افراطي نسبت به نظامهاي آموزشي ديگر
برخي با القاي بدبيني محض نسبت به نظامهاي آموزشي ديگر، مانند دانشگاه، راه هرگونه تعامل مثبت و سازنده بين حوزه و دانشگاه را بر طلبه ميبندند. در مقابل، عدّهاي نيز با تعريف و تمجيد بيش از حدّ در گفتار و عملکرد خود، دانشگاه و تحصيلات دانشگاهي را قبله آمال برخي طلبههاي جوان قرار داده و آنها را از ادامه تحصيل مفيد حوزوي (و حتّي دانشگاهي) باز ميدارند. بايد با بيان واقعيّات موجود، تراث عظيم حوزه علميه و توانمنديهاي بالفعل و بالقوه آن، مزايا و کاستيهاي دانشگاه و… به طلبه کمک نمود تا به تشخيص وظيفه خود پرداخته، در راه اصلاح و بهبود نظامهاي آموزشي موجود و تلاش براي حرکت به سمت ايجاد نظام آموزشي مطلوب، گام بردارد.
ناظر به رشد جامع طلبهها نبودن
بسياري از آثار و عملکردهاي موجود در اين زمينه، فقط به برخي زمينهها و ابعاد رشد طلبه پرداخته و تصويري جامع، براي پيمودن مسير رشدي همه جانبه و متوازن، به وي نميدهند. اين امر باعث ميشود تا طلبهها در برخي ابعاد وجودي خود، بيشتر رشد نموده و در برخي کمتر، ولي چون همه ابعاد وجودي انسان و زندگي انساني به هم گره خورده و در هم تنيده است، در مجموع دچار ناهماهنگي در عملکرد خواهند شد.
نداشتن رويکرد علمي در معرفي و بررسي و تحليل مسائل صنفي حوزه
رويکرد تخصّصي علمي و دانشي در اين زمينه بسيار کمرنگ و بيرونق است. بسياري از مباحث، بدون پشتوانههاي دانشي و نظري لازم و از سر ذوق و تجربه شخصي بيان ميشود و از استدلال لازم و تحليل کافي، برخوردار نيست. اين مسئله، علاوه بر اينکه مخاطب را به ستوه ميآورد و مانع ايجاد دانشهاي لازم براي تعليم و تربيت تخصّصي طلبهها براساس منابع غني اسلامي و سيره سلف صالح حوزه نيز ميگردد، در سرنوشت و آينده طلبهها نيز تأثير جدّي دارد. در گذشته، عالمان حوزوي اين امر را به صورت تخصّصي دنبال ميکردند و کتابهايي مانند آدابالمتعلّمين، منيةالمريد و… حاکي از اهتمام جدّي، روشمند و علمي بزرگان حوزه به اين مقوله است. چگونه است که به حقّ، کوچکترين مسائل طهارت و نجاست، نياز به کار اجتهادي جدّي دارد، ولي مسائلي که در سرنوشت طلبهها و بالتبع، جامعه اسلامي، تأثير مستقيم دارند، نياز به پرداختن علمي و تخصّصي ندارند؟! به نظر شما ضرورت کار اجتهادي در کدام عرصه بيشتر است؟
ندادن منطق و قدرت تصميمگيري در محيطهاي متغيّر و متنوع محيطي به طلبه
اين امر يکي از بزرگترين مشکلات موجود در اين زمينه است. بايد به جاي روانه نمودن سيلي از توصيههاي مختلف به سوي طلبه، به او توانايي تصميمگيري در شرايط متنوع محيطي و براساس تواناييها و ظرفيتهاي شخصي وي داده شود. دانشها، مهارتها و ابزار لازم به وي داده شود تا وي، پس از چند سال تحصيل در حوزه، بتواند براي خود برنامهريزي و تصميمگيري نمايد و در اينکار قادر باشد تا از همه ظرفيتها، مانند مشاوره، تفکّر، مطالعه و… بهره مناسب جويد، ولي در نهايت، خود تصميمگيرنده اصلي باشد. هر طلبه بايد بتواند براي هر تصميم صنفي خود، حداقل يک صفحه توضيح داشته باشد و از آن دفاع معقول و منطقي نمايد.
تکيه صرف بر مباحث ارزشي يا اخلاقي يا ناديده گرفتن همه اين مباحث
برخي تنها به بيان مباحث ارزشي و اخلاقي براي طلبهها پرداخته و به زمينههاي ديگر حيات صنفي آنان، توجّهي ندارند. اين رويکرد در درازمدت، ثمربخش نبوده و حتّي ممکن است باعث سرخوردگي طلبه شود. در مقابل، برخي بهطور کلّي اين سنخ مباحث را ناديده گرفته و از ورود به آن اجتناب مي ورزند که خطر اين رويکرد هم اگر از رويکرد اوّل بيشتر نباشد، کمتر نيست.
نپرداختن جدّي و کافي به مباحث صنفي طلبهها
شايد بتوان اين مشکل را ريشه بسياري از مشکلات دانست. در نظام ارزشي رايج حوزه، پرداختن به مباحث صنفي طلبهها، در بسياري موارد يک کار مهم، جدّي و تخصصّي شمرده نميشود. ازاينرو، اهتمام لازم بدان نميشود، بلکه فعاليّتي حاشيهاي و فرعي محسوب ميشود که در صورت فراغت و پديدآمدن فرصت، بدان توجه ميشود. بهعلاوه، اين امر فعاليّتي علمي و تحقيقي شمرده نميشود. اين دو امر باعث شده است تا فضلا و محقّقان بسياري وارد اين عرصه نشوند و آن را به لحاظ نظري و عملي سامان نبخشند. برخي نيز، اين صنف بررسيها را مخالف شئون علمي خود دانسته و از ورود به آن پرهيز ميکنند. برخي هم در اثر برخوردهاي نامناسبي که بهخاطر ورود به اين عرصه با آنها شده است، مارگزيده شده و عطاي آن را به لقايش بخشيده و کنارهگيري کردهاند.
به هرحال، اگر حوزه عزم جدّي بالندگي و پويايي داشته باشد، بايد در اين زمينه بهطور کاملاً جدّي و تخصّصي وارد ميدان شده، موانع نظري و اجرايي آن را برطرف کند، وگرنه هر کوششي، آب در آسياب کوفتن است. اين عرصه بهحدّي مهم و به لحاظ علمي، پرظرفيت است که قابليّت تأسيس مراکزي تخصّصي در عرصه آموزش، پژوهش، مطالعات راهبردي و… در آن وجود دارد. دانش حوزهپژوهي، در صورت پاگرفتن و سامانيافتن و پيداکردن ضمانت اجرايي يافتههاي حاصل از آن، مي تواند گره بسياري از معضلات موجود را بگشايد.
گسستگی از عینیت محیط رشد طالب علم امروز و بی توجهی به واقعیات زندگی طلبه امروز نیز از مشکلات موجود در این زمینه است؛ امری که می توان از آن به «رویکرد انتزاعی» در هدایت تحصیلی طلبه ها تعبیر کرد.
فراتر از آنچه گفته شد، اينگونه توجهات بايد در حين تحصيل و رشد طلبه در وجود او نهادينه شود و به بخشي از مطالعات و مباحثات حيات صنفي وي تبديل شود. هر طلبه بايد در جريان تحصيل خود، در زمينه مباحث حيات صنفي خود، مطالعه و مباحثه و پيگيري علمي داشته باشد. تنها بدينسان است که وي ميتواند مراحل تحصيل و ثمرهدهي خود را با سلامت بيشتري طي نموده و گامهاي زندگي صنفي خود را استوارتر و محکم تر بردارد و در اينصورت است که ميتوان به آينده صنفي و رونق حوزه پرافتخار علميه، اميدوارتر بود.
بخش سوم: رويکرد مطلوب در هدايت صنفي طلبهها براساس آسيبشناسي مذکور (راهبردهاي طلبهپروري)
براساس آسيبشناسي بالا ميتوان به جستوجوي رويکرد مطلوب در زمينه توجيه و هدايت تحصيلي طلبهها پرداخت. به نظر ميرسد که رويکرد مناسب در اين زمينه، بايد داراي ويژگيهاي زير باشد:
از انگيزشهاي توحيدي، ولايي و معنوي براي ايجاد انگيزه در طلبهها، استفاده جدّي برد.
هم به آرمانها و افقهاي دوردست و واقعيّات جاري و روزمره، توجّه جدّي داشته باشد.
طيف گسترده طلبهها با ويژگيهاي متفاوت آنها را مدّ نظر داشته و نسخه واحدي براي همه آنها نپيچد.
عينيّتگرا بوده و از رويکردهاي انتزاعي صرف، رويگردان باشد.
از محدودنگري و خشکانديشي رويگردان باشد.
به رسالتها و کارکردهاي عصري و کنوني حوزه توجّه داشته و آنها را در دل رسالتهاي کلان و فراعصري حوزه و هم راستاي آنها، تعريف و دنبال نمايد.
در تلاش باشد بهجاي ذوق و سليقههاي شخصي، ملاکها و معيارهاي منطقي و واقعي متناسب با شرايط واقعي طلبه را جايگزين سازد.
به مجموعه نصوص و منابع ديني، در زمينه حيات صنفي طلبهها، نظر داشته باشد.
به تجربههاي علمي و عملي سلف صالح حوزه، توجّه کافي داشته باشد.
اهتمامي ويژه به رهنمودهاي امام ، رهبري و علماي عظام در مورد حوزه داشته باشد.
بکوشد در راستاي تحقّق اهداف نهضت اسلامي گام بردارد.
از تضييع سرمايههاي نوپاي حوزه به بهانههاي واهي بپرهيزد.
هر سه لايه بينشي، انگيزشي و رفتاري مخاطب را با مباحث صنفي خود درگير نمايد.
در زمينههاي مختلف، به تفکيک اهداف در سه عرصه بالا بپردازد.
داراي رويکرد تربيتي باشد.
دغدغه عرضه انديشهاي شفاف، منسجم و کاربردي داشته باشد.
به کلان و خرد مسائل طلبه، نظر داشته باشد.
براي گرهزدن اهداف نهضت و حوزه معاصر به زندگي عيني طلبهها بکوشد.
با واقعنگري، از سياهکاري صرف يا مثبتانديشي کاذب، دوري بجويد.
در طيّ دوران تحصيل طلبهها و بهتدريج، آنها را به لحاظ بينشي، احساسي و مهارتي، آماده رويارويي با مشکلات و معضلات جامعه و تلاش براي حلّ آنها نمايد.
به ارائه تصويري واقعي از نهادهاي ديگر آموزشي بپردازد و ارزشها، تراث و سرمايههاي خود را برجسته ساخته، در طلبه خودباوري ايجاد نمايد.
رشد جامع، متوازن و متکامل طلبه مورد اهتمام آن باشد.
در پرداختن به مسائل صنفي حوزه، رويکرد جدّي دانشي و تخصّصي داشته باشد.
سعي نمايد طلبه را در عرصه مسائل صنفي خود به استقلال فکري و توانايي برنامهريزي و تصميمگيري برساند.
در عين پرداختن جدّي به مباحث ارزشي و هنجاري، به آنها بسنده ننمايد و به عرصههاي ديگر حيات صنفي طلبه نيز بپردازد.
اهتمام جدّي به توجيه صنفي طلبهها داشته باشد و آن را کاري فرعي و جانبي و غيرتخصّصي نشمارد.
ممکن است برخي اينگونه پرداختن به مسئله موردنظر و ارائه چنين رويکردهايي را انتزاعي و به دور از واقعيات کنوني حوزه بدانند، ولي نگارنده، با ايمان به ظرفيتهاي بالفعل و بالقوه حوزه، بهخصوص سرمايه و نيروي عظيمي که در طلبههاي جوان مشاهده ميشود، معتقد به چنين امري نيست. علاوه بر آن، براي حرکت به سمت اهداف کلان حوزه بايد رويکردي را براي طلبهپروري مشخص کرد و خود اين کار، مرحلهاي از فرآيند تحقق اين اهداف است.
خاتمه
بحثهاي بسيار مهم ديگري نيز مانده است که طرح آنها باعث ميگردد که سخن به درازا بکشد؛ مانند:
بيان تفصيلي راهکارهاي هر يک از مواردي که در بالا ذکر شد
ظرفيتها و زمينههاي موجود در رابطه استاد و شاگرد
سبکها و روشهاي مختلف در طلبه پروري و مقايسه آنها به لحاظ نتايج
بررسي تاريخي منابع، آثار و سيرههاي موجود در اين زمينه
بينشها، روحيات و مهارتهاي لازم براي طلبهپروري
بررسي ميداني و از نزديک مدارسي که هماکنون از اين شيوه استفاده ميکنند
وظايف طلبهها در اين زمينه و در رابطه با اساتيد
در پايان و بهطور خلاصه بايد گفت که توجيه نظري و عملي طلبههاي حوزههاي علميه، به وسيله اساتيد محترم و ساير دلسوزان فعّال در اين عرصه، بايد بگونهاي باشد كه به حصول دستکم دو نتيجه مهمّ در زندگي آنان، منتهي گردد:
1ـ بصيرت به راهي كه انتخاب كردهاند. (يعني بصيرت به اهداف، مسير، و چگونگي پيمودن مسير طلبگي)
2ـ احساس ضرورت و ارزش (يعني احساس كنند كه ضروريترين وظايف اجتماعي را برعهده گرفتهاند و در شرايط حاضر در جهان هستي، هيچ وظيفه اجتماعي نميتوانست جايگزين اين وظيفه گردد)
بدون شك اين بصيرت و اين احساس ضرورت و ارزش، به طلبه شور و نشاط و اميد ميبخشد و شرايط انگيزشي مطلوبي براي وي بهوجود ميآورد تا بتواند با همّت و کاري مضاعف، در مسير انجامدادن رسالتهاي سنگين و الهي خود و امتدادبخشي به نهضت توحيدگستر انبيا و اولياي الهي، گامهايي محکم و استوار بردارد و آن را به نهضت جهاني مولاي خود، حضرت وليعصر وصل نمايد. إنشاءالله.
برخي منابع
1ـ بديعي، محمّد، گفت و گو با علّامه حسن زاده آملي، نشر تشيّع.
2ـ جوادي آملي، عبدالله، مهر استاد، نشر إسراء.
3ـ خامنهاي، سيّد علي، حوزه و روحانيت از ديدگاه مقام معظم رهبري.
4ـ خميني، روح الله، صحيفه امام، مؤسّسه تنظيم و نشر آثار امام خميني.
5ـ شفيعي، حسن، آيت بصيرت، نشر محدّث.
6ـ عاملي جبعي، زينالدين، منيةالمريد في آداب المفيد والمستفيد، ترجمه: آداب تعليم و تعلّم در اسلام، دکتر سيّد محمّدباقر حجّتي
پينوشتها:
1ـ گسترش کمّي و بدون توجّه به کيفيت مدارس، از آفتهايي است که امروزه حوزه، دچار آن است و برخي نيز با دامن زدن به آن، از تأسيس مدارس و مجتمعهاي آموزشي بزرگ با تعداد بسيار زياد طلبه صحبت مي کنند! در مدرسهاي با بيش از هزار نفر طلبه، چگونه ميتوان به تأمين همه ابعاد رشد لازم براي يک طلبه کارآمد پرداخت؟ يک بررسي ميداني ساده در اين زمينه نشان مي دهد که در بين مدارس کنوني، مدارسي موفقترند که در آنها تعداد کمتري از طلبهها زيرنظر نزديک کادري دلسوز و متعهّد، مشغول به تحصيل هستند.
2ـ ديدار با مجمع نمايندگان طلاب و فضلا،1368/9/7.
3ـ جوادي آملي، عبدالله، مهر استاد، ص176-178.
4ـ شفيعي، حسن، آيت بصيرت، صص93-94.
5ـ صحيفه امام ، ج 20، ص 190، سخنرانى در جمع شوراى مديريت حوزه علميه قم، 5 بهمن 1365 ه. ش.
6ـ مقام معظم رهبري ، ديدار با طلّاب کرج ( 19 / 8 / 63 )، حوزه و روحانيت، ج 1، ص 171.
7ـ زين الدين بن نور الدين شيخ علي بن احمد عاملي جبعي (شهيد ثاني)، منيةالمريد في آداب المفيد و المستفيد، به نقل از ترجمه اين کتاب: آداب تعليم و تعلّم در اسلام ، صص 225-329. قابل ذکر است که اين کتاب از سرمايهها و تراث گرانبها در زمينه تعليم و تربيت طلبهست که بسيار شايسته است مورد بررسي دقيق قرار گرفته و محتواي بسيار غني آن متناسب با شرايط امروزي حوزه در امر تعليم و تربيت طلبهها به کار گرفته شود.
8ـ بديعي، محمّد، گفت و گو با علّامه حسن زاده آملي، نشر تشيّع ، ص 198.
9ـ منيةالمريد، ص 245.
10ـ ديدار با اعضاي مجلّه حوزه، 28 / 11/ 70 – حوزه و روحانيّت، ج 1، ص341.
11ـ آغاز درس خارج فقه، 1374/6/14.
12ـ به نظر ميرسد اين آيه، در مقام بيان همه ابعاد و زواياي رسالتهاي حوزههاي ديني نيست.
13ـ اين ادعا از پشتوانههاي محکم ديني و عقلي بسياري برخوردار است، ولي تبيين نظري و اثبات آن، نياز به نوشتاري تفصيلي دارد که در اينجا امکان آن وجود ندارد.
14ـ گوشههايي از آن، در جريانهايي مثل تدوين نقشه جامع علمي کشور، ادّعاي توليد دانشهاي ديني بهطور مستقل از حوزه علميه از سوي برخي مجموعهها، فرهنگ رايج تشويق نخبگان، نظام توزيع استعدادهاي برتر جامعه، کاهش مراجعه به حوزه براي ارائه نظامهاي مختلف موردنياز جامعه براساس مباني ديني و… بهخوبي مشهود است.