شما اینجا هستید: رهنامه پژوهش » آرشیو مجلات / ش 10 » محمدحسین کیانی: حوزه باید خیلی سریع تر پیش برود

 

رهنامه: لطفاً بفرماييد محمدحسين کياني از زمان تولد تاکنون را چگونه سپري کرده است؟

پس از سپري کردن مراحل مقدماتي تحصيل و پس از اينکه دبيرستان را به پايان رساندم، بلافاصله وارد حوزه شدم. مقدمات را در حوزه رضويه شيراز به پايان رساندم و براي تحصيل از پايه هفتم به بالا، وارد حوزه علميه قم شدم. اکنون هم مشغول خارج فقه و اصول هستم.

رهنامه: چه شد طلبه شديد؟ گزينه ديگري نداشتيد؟ پشت کنکور مانده يا از سربازي گريخته بوديد؟

نه، اصلاً. پدر و مادرم، از نظر ديني، آدم‌هاي متوسطي بودند. البته پدرم ارادت خاصي به ائمه اطهار، به ويژه امام رضا (ع) داشت. ايشان کارمند سازمان انتقال خون بود. يادم است روزي پدرم به خانه آمد و به مادرم گفت که اگر موافق باشيد، چند سالي مشهد زندگي کنيم و نزديک حرم امام رضا (ع) باشيم. بالأخره پدرم موافقت مادرم را جلب کرد و ما سه سال مشهد زندگي کرديم. من سال سوم راهنمايي و دوم و سوم دبيرستان، در مشهد بودم. در اين دوره به بلوغ رسيده و رابطه‌ام را با دين، تنظيم کرده بودم. اگر انسان در اين سن و سال‌ بحراني، در کنار امام رضا (ع) باشد، خيلي اثرگذار است. يادم است پس از اين‌که سال سوم راهنمايي را به پايان رساندم، تصميم گرفتم به حوزه بيايم. با دو ـ سه تا از طلبه‌هاي جوان محله‌مان صحبت کردم که نظرشان به ورود حوزه، پس از گرفتن ديپلم بود. بنده هم تصميم گرفتم وارد دبيرستان بشوم. از اين رو، رشته رياضي را انتخاب کردم. هدفم از خواندن رياضي اين بود که به اطرافيان و خويشانم تفهيم کنم که توانايي دارم، ولي حوزه را انتخاب مي‌کنم. در ‌‌نهايت، پس از پايان دبيرستان، بلافاصله وارد حوزه شدم.

رهنامه: پس گزينش آگاهانه‌اي داشتيد. آيا شما در تحصيلات حوزوي، آدم خاصي بوديد؟ يعني از‌‌ همان اول جزو بچه‌هاي صف اول بوديد يا اين‌که کم‌کم توانستيد استعدادتان را شکوفا کنيد؟

بنده آدمي معمولي بودم و هستم. البته علت اصلي يا يکي از علل اصلي اقبال من به حوزه، مباحث عرفان و سير و سلوک بود که برايم خيلي جذاب بود. بر اين اساس، وقتي وارد حوزه شدم، با اينکه دوستانم طلبه بودند، ولي بينش ويژه‌اي داشتم. فکر مي‌کردم حوزه جايي است که همه دور استادي مي‌نشينند و او درباره اخلاق مي‌گويد و ذکرهاي روزانه و ماهانه مي‌دهد، ولي وقتي وارد حوزه شدم، ديدم صمديه و هدايه‌ وجود دارد و سيوطي و مغني‌الاديب بايد بخوانيم. در نتيجه، در اين يکي ـ دو سال اول، در حال و هواي خاصي به سر مي‌بردم.

رهنامه: توانستيد خودتان را با فضاي واقعي حوزه تطبيق بدهيد؟

انصافاً خيلي سخت بود. خوش‌بختانه استادان خوبي داشتم. من با استادان بسياري صحبت کردم و آن‌ها توانستند به من کمک بکنند تا خودم را بشناسم و راهم را ترسيم کنم و بر اساس اهدافي که دارم، آينده‌ام را بسازم و براي رسيدن به آينده‌ام بکوشم. بنابراين، به گونه‌اي پرسش شما را تصديق مي‌کنم. من با وجود بينش‌هاي شخصي، وارد حوزه شدم، سپس ديدم اين‌ بينش‌ها در تعارض با سبک مرسوم حوزه است. استادان خوب به من کمک کردند تا خودم را در حوزه پيدا بکنم و هم به اصول خودم پايبند باشم و هم در حوزه بمانم و از امتيازهاي فراواني که داشت، بهره ببرم و به خودم جهت بدهم. بنده به نقش استاد، باور دارم.

رهنامه: بنده با چند طلبه نخبه‌ که گفت‌وگو کردم، دريافتم نقش استاد را از مؤلفه‌هاي مهم موفقيت خود مي‌دانند.

واقعاً نقش استاد، مهم است. طي اين مرحله بي‌همرهي خضر مجوي!

رهنامه: غير از نگاهي که استادان به شما دادند، مؤلفه‌هاي ديگري که در روند تحصيل شما نقش داشته و سبب موفقيت‌تان شده، چيست؟

عنايت خدا و امام زمان (عج) نيز نقش ويژه‌اي داشت که شک و شبهه‌اي در آن وجود ندارد. همه آدم‌هايي که به موفقيت‌هايي دست يافته‌اند، از اين عنايت حظّي برده‌اند. اگر اين دو مؤلفه مهم را کنار بگذاريم، انصافاً پشتکار شخص، جايگاه مهمي دارد. اينکه واقعاً شخص هدفش را بشناسد و بداند در حوزه مي‌خواهد چه‌کار کند. آيا مي‌خواهد فقيه باشد يا نه؟ حتي فرا‌تر از اين، اگر مي‌خواهد تصميم بگيرد، مثلاً در زمينه فلسفه کار بکند، روي کدام مباني فلسفه اسلامي کار کند. به هر ميزان که طلبه‌اي بتواند به ياري پژوهش، راهش را مشخص کند، بي‌گمان مي‌تواند آدم موفق و اثرگذاري در حوزه و جامعه باشد.

مهم ترین عناصر در تفقه دین، برخورداری از تفکر منطقی و دقیق، قدرت فهم عمیق و تحلیل های درست، ذهن جوّال، به دست آوردن قدرت پرسشگری و متضلّع دیدن مسائل، درک احتمالات گوناگون و جنبه های مختلف مسائل، قدرت تجزیه و تحلیل و مقایسه نظریات گوناگون است.

اينکه طلبه استاد خوب و آگاه به زمانه‌ خودش را بشناسد و با او دمخور باشد و بتواند پيوند منسجمي با او برقرار کند، نوعي توانايي به شمار مي‌آيد.  نکته ديگر اين است که طلبه با مشاوره با استاد، هدفش را مشخص کند و مردانه پاي هدفش بايستد و بکوشد. پس از طي اين مراحل، بي‌گمان طلبه، به انساني موفقي بدل مي‌شود.

رهنامه:  آيا سيره عارفانه، مانند عبادت به سبک عارفان و حالت گوشه‌نشيني و دوري از اجتماع داشتيد يا اهل تعاملات اجتماعي و رقابت بوديد؟

هر دو مورد را داشته‌ام. دوستانم مي‌گويند آدم گوشه‌گيري هستم و خودم هم فکر مي‌کنم، چنين آدمي هستم. البته در برخي موارد با دوستان و هم‌شاگردي‌ها، رقابت داشته‌ام. وقتي به گذشته نگاه مي‌کنم، مي‌بينم خوب بوده و رقابت مي‌تواند اثر مثبت داشته باشد. بنابراين، رقابت مثبت و خوب يکي از کليدهاي اصلي پيشرفت براي هر محصل و پژوهشگري است.

رهنامه: در اين پيشرفت، براي حوزه هم سهمي قائل هستيد؟ اگر قائل هستيد، سهمش چه‌قدر بوده است؟ برخي جايگاه ويژه‌اي قائل نيستند. برخي هم مي‌گويند که فضا و برنامه حوزه، اثرگذار بوده است. شما در رشد و موفقيت خودتان اين تأثير را مي‌بينيد؟ اگر مي‌بينيد، به چه صورتي بوده است؟

ابتدا بايد مشخص کنيم که منظور ما از حوزه چيست؟ آيا منظور ما از حوزه، حوزه فيضيه قم است؟ حوزه شيرازي است که در آن درس خواندم يا حوزه‌اي که در فلان شهر وجود دارد؟ هر کدام سبک و سياق خاصي دارد. هر کدام براي طلبه‌هاي خودشان، هدف ويژه‌اي را مشخص مي‌کنند. بنابراين، وقتي شما مي‌فرماييد حوزه را تا چه اندازه در پيشرفت خودتان سهيم مي‌دانيد، اين مورد را بايد تفکيک بکنم. به طور کلي و بدون هيچ شعاري، بايد عرض کنم که انصافاً حوزه روي موفقيت‌هاي من خيلي اثر گذاشته است، البته اگر موفقيتي بوده باشد. من عرض کردم، بلافاصله پس از دبيرستان وارد حوزه شدم و با استادان حوزه، صحبت، و کتاب‌هاي حوزوي و غير حوزوي را مطالعه کردم. در حوزه، قلم را به دست گرفتم و نخستين مقاله دو ـ سه صفحه‌اي‌ خودم را نوشتم. پايه چهار و پنج بود که نخستين مقاله من در نشريه‌اي چاپ شد و خيلي لذت ‌بردم. در حوزه بودم که مقالاتم در نشريات علمي و پژوهشي چاپ يا کتاب‌هاي من، منتشر شد. وقتي در اين مرحله مي‌ايستم و به گذشته‌ام نگاه مي‌کنم، اين موفقيت‌ها را در پرتو حوزوي بودن خودم مي‌بينم.

رهنامه: يعني برنامه حوزه در موفقيت شما اثر گذاشته است؟ يعني اگر هيچ کار ديگري نکنيد و با اين برنامه جلو برويد، موفق هستيد؟

برنامه تحصيلي و حتي پژوهشي حوزه مبتني بر فقه است. من اين را به هيچ عنوان بر نمي‌تابم، براي اينکه بر اساس مطالعات اجتماعي و مطالعات حوزوي و غير حوزوي که داشتم، مي‌بينم دغدغه جامعه ما در يک پرسش نهفته است که جوان ايراني در دنياي مدرنيته، چه پيوندي مي‌تواند با اسلام برقرار بکند؟ اين از نظر من، مهم‌ترين پرسش جوان ايراني است. حوزه‌اي که فقه‌محور است، نمي‌تواند اين رابطه را تنظيم کند. حوزه براي اين مورد برنامه‌ريزي نکرده است و طلبه‌ها اين دغدغه را ندارند. همه سلايق شخصي‌شان بوده و انگار خلاف جريان حوزه حرکت کرده‌اند. هر چند حوزه در دو ـ سه سال اخير کارهاي مهمي انجام داده است. تشکيل دوره‌هاي تخصصي در حوزه به شدت در اين فرايند اثرگذار و مهم بوده است. همچنين در حوزه پژوهش مي‌بينيم که کارهاي خوبي صورت مي‌گيرد، ولي همچنان به تحولات بنيادين و بزرگ در اين زمينه نياز داريم.

رهنامه: قائل به تخصص و جزئي‌نگري هستيد يا جامع‌نگر هستيد و مي‌خواهيد علامه بشويد؟

ضرب‌المثلي هست که بنده به آن باور دارم. مي‌گويد که «سعي نکن مثل دريايي باشي که عمقش يک متر است، سعي کن مثل چاهي باشي که محدود است، ولي عمق زيادي دارد». به نظرم اين مسئله بسيار مهمي براي ما طلبه‌هاست. اگر دغدغه طلبه امروزي، اثر گذاشتن بر جامعه باشد، اگر دغدغه طلبه امروزي، بهبود روابط اجتماعي مبتني بر دين باشد، اگر طلبه امروزي بخواهد دين را وارد همه ساحت‌هاي اجتماعي بکند، ناگزير بايد تخصصي کار بکند. زمان کلي‌گويي و کلي‌پژوهي، به سر رسيده است. اگر اين دغدغه اثرگذاري در ما وجود داشته باشد، گريزي غير از جزئي‌نگري و تخصص نداريم.

رهنامه: از چه زماني در مهندسي فکري شما، رويکرد تخصصي، شکل گرفت و از کي تصميم گرفتيد، به صورت تخصصي در زمينه عرفان کار کنيد؟

بنده پيش از اينکه مقدمات حوزه را تمام بکنم، به اين تصميم رسيدم. در آن دوران، به کتاب‌هاي مختلفي سرک مي‌کشيدم و علاقه بسياري به عرفان داشتم، ولي کتاب‌هاي غير عرفاني را هم زياد مي‌خواندم. دقيقاً پس از پايان مقدمات بود که رشته تخصصي‌ام را انتخاب کردم و مبتني بر آن رشته، که عرفان و فلسفه بود، مطالعاتم را آغاز کردم.

به نظرم مي‌رسد، طلبه‌ها بايد در اين چهار ـ پنج سال اول، فقط با استادان متفاوت صحبت بکنند و حتي رشته‌هاي گوناگون را بچشند و دو ـ سه کتاب از هر رشته علمي را بخوانند و ببينند حال و هواي شخصي‌شان، با چه حال و هواي علمي‌اي مي‌تواند ارتباط برقرار بکند. آن گاه پس از اينکه مقدمات را به خوبي پيمودند، ناظر به رشته‌اي که برگزيده‌اند، مطالعات تخصصي‌شان را آغاز کنند.

رهنامه: به نظر شما در گزينش تخصص، نياز جامعه تأثير دارد و صِرف علاقه و استعداد، کافي است؟

اين نکته‌ و پرسش بسيار مهمي است که شما به آن اشاره فرموديد. نظر من اين است که علاقه شخص بسيار مهم است و اگر طلبه مي‌خواهد انسان موفقي باشد، بايد در مرحله نخست، رشته تخصصي‌اش را بر اساس سليقه و علاقه شخصي‌اش، انتخاب بکند؛ چرا که به وفور ديده‌ام، انسان‌هايي بر حسب نياز و خواست جامعه، رشته‌اي را برگزيده و کاري را آغاز کرده‌اند، ولي چون علايق شخصي نداشتند، در ميانه کار ماندند و نتوانستند فردي اثرگذار باشند. اين نکته بسيار مهمي است که وقتي آدم کتابي را دستش مي‌گيرد، به آن کتاب علاقه داشته باشد و مفاهيم موجود آن کتاب، بر اساس دغدغه‌هاي شخصي‌اش باشد و همواره به آن کتاب و شاخه علمي، به عنوان دغدغه بنگرد. در اين صورت، هميشه به آن‌ها مي‌تواند مراجعه کند و در اين زمينه به پژوهش بپردازد، ولي اگر بر اساس سليقه شخصي‌اش انتخاب نکند، ممکن است آدم موفقي باشد، ولي بي‌گمان روند موفقيت و رشد، طولاني‌تر مي‌شود. اگر همه طلبه‌ها بتوانند سلايق‌شان را بشناسند و رشته پژوهشي‌شان را انتخاب بکنند، بدون شک با توجه به طلبه‌هاي بسياري که داريم، همه دغدغه‌هاي اجتماعي، برطرف مي‌شود و براي هر دغدغه اجتماعي، کساني هستند که پاسخگو باشند.

رهنامه: چه انگيزه‌‌اي سبب پژوهش در زمينه عرفان شد؟

مبتني بر مقدماتي که در پرسش‌هاي پيشين اشاره کردم، به اين پرسش پاسخ مي‌دهم. من عرض کردم، طلبه مبتني بر بينش درست و منطقي، پژوهش بکند. مقدمات را خوب بخواند و همه علوم و شاخه‌هاي پژوهشي را در نظر بگيرد و از هر کدام، جرعه‌اي بنوشد و پيوند خودش را با آن شاخه علمي، مشخص بکند. من شخصاً اين کار را انجام دادم و ديدم، به عرفان و فلسفه علاقه زيادي دارم. همچنين اشاره کردم، اگر طلبه، محصل يا پژوهشگري مي‌خواهد موفق باشد،‌ بايد در گرايشي علمي، جزئي‌نگر‌تر باشد. دغدغه و پرسش اساسي خودش را در آن حوزه، مشخص، و همه اهتمام خودش را ناظر به آن پرسش، تنظيم بکند. پرسش و دغدغه بنده در حوزه فلسفه و عرفان اين بود که جوان ايراني در جهان مدرن، چه پيوندي مي‌تواند با اسلام  داشته باشد؟ چگونه جوان مسلمان ايراني مي‌تواند در دنياي مدرنيته، دنيايي که لمسش مي‌کنيم و اشعه مدرنيته به ما برخورد مي‌کند، همچنان مسلمان باشد؟

رهنامه: با وجود اين، رشته دين‌پژوهي را برمي‌گزيديد. اين دغدغه‌ها چه سنخيتي با عرفان دارد؟

البته سليقه شخصي در اين زمينه نقش دارد. از پايه دوم و سوم حوزه بود که با جنبش‌هاي نوپديد معنوي آشنا شدم. عرفان‌هاي نوپديدي که همه آن‌ها معنويت جديد را در بستر مدرنيته تبليغ مي‌کنند. اين‌ موردها سبب شد که به اين مسئله رو بياورم.

رهنامه: عرفان‌هاي جديد و نوپديد، مانند عرفان اُشو و اکنکار و…، آن قدر خطر دارند که گروهي در حوزه بيايند و وقتشان را صرف اين مقوله‌ها بکنند؟ از چه منظري بايد به اين‌ موردها بپردازيم؟ به لحاظ اينکه افراد زيادي مبتلا به اين عرفان‌ها هستند يا به لحاظ مشکلات فکري بسياري که پديد مي‌آورند؟ اين خطر از کجا و از چه ناحيه‌اي است؟

وقتي رويدادهايي در بستر جامعه رخ مي‌دهد، هنگامي که تحولاتي، ولو کوچک در جامعه، شکل مي‌گيرد، پشتوانه‌هاي فکري ـ  فلسفي، پشت اين ماجرا وجود دارد. جنبش‌هاي نوپديد معنوي يا عرفان‌هاي کاذب، تنها مختص به ايران نيست. در همه قاره‌هاي دنيا وجود دارند و توانسته‌اند جوان‌هاي بسياري را جذب بکنند. ضمن اينکه روند گسترش و استقبال جوان‌هاي ايراني به اين مسئله روز به روز بيشتر مي‌شود.

وقتي به دهه‌هاي شصت و هفتاد و هشتاد نگاه مي‌کنيم، هم شمارگان کتاب‌هاي اين رهبران فرقه‌اي و هم سايت‌هايشان، خيلي زياد شده است و هم خوانندگان و کساني که سرسپرده معنويت‌هاي جديد شده‌اند، افزايش يافته است. حدود سه دهه است که در ايران از اين جنبش‌ها استقبال شده، ولي در غرب و اروپا و امريکا، حدود شصت سال است که اين مسئله وجود دارد. وقتي اين فرايند را رصد مي‌کنيم، درمي‌يابيم از سه دهه گذشته، استقبال بيشتر شده است. سراسر جهان اين مسئله را درک کرده‌اند. انگار در ايران هم چنين اتفاقي در حال افتادن است. شما فرموديد آيا لازم است برخي طلبه‌ها در اين زمينه کار کنند؟ بنده پاسخم مثبت است و به شدت به اين قضيه باور دارم، کما اينکه فعاليت‌هايي در اين حوزه انجام مي‌شود. دو ـ سه دانشگاه را در تهران و قم مي‌شناسم که مي‌کوشند تا کار‌شناسي ارشد جنبش‌هاي نوپديد ديني را تأسيس بکنند. در اين زمينه، به شدت به طلبه‌هايي نياز داريم که مبتني بر آموخته‌هاي ديني وارد اين حوزه بشوند و جريان فکري منحرف را که در حقيقت فرزند و متولد جريان مدرنيته است، بشناسند و نقد کنند.

رهنامه: چرا در ايران اين استقبال از عرفان‌هاي جديد صورت مي‌گيرد؟ ما که فقر معنوي نداريم و عرفاني غني داريم. آيا به اين دليل نيست که عرفان اسلامي و ديني در متن جامعه ما جريان ندارد؟ چه‌طور مي‌شود اين مسئله را در جامعه نهادينه کرد تا همه بتوانند بهره ببرند و به سمت موهومات و چيزهاي کاذب رو نياورند؟

اگر ما بخواهيم وضعيت جامعه‌مان را نسبت به عرفان‌هاي کاذب آسيب‌شناسي بکنيم، با پهنه گسترده‌اي روبه‌رو هستيم. دلايل بسياري سبب شده که عرفان‌هاي کاذب در ايران راه بيابند و با استقبال روبه‌رو بشوند. برخي درگيري‌هاي سياسي و مشکلات اقتصادي، در اينکه مردم نسبت به معنويت و دين، زده بشوند، اثر گذاشته است. اين مورد را در پژوهش‌ها و گفت‌و‌گو‌هايي ديده‌ايم که در اين چند سال انجام داديم. نکته مورد اشاره شما بسيار مهم است. ما از آن طرف با تراث قوي عرفاني روبه‌رو هستيم. به عبارت ديگر، ما کمبود ذخاير و کتاب‌هاي عرفاني نداشتيم که الان برخي جوان‌هاي ايراني دنبال معنويت‌هاي جديد مي‌روند، ولي جنس عرفان اسلامي بدين گونه است که عرفان و معنويت اين چنيني بايد به صورت عمومي تبليغ نشود. اين ايده، ايده درستي است.

رهنامه: منظور بنده همين است که عرفان هميشه به يک سرّ مگو و رازآلودگي ويژه‌اي مبتلاست و انگار فقط مختص افراد خاصي است، در حالي که مي‌شود به عرفاني اجتماعي نيز باور داشت تا عموم جامعه نيز بتوانند بهره ببرند.

يکي از اصولي که در عرفان اسلامي وجود دارد، بحث رمزگونه بودن است و عرفان به صورت عمومي نبايد تبليغ بشود، ولي اين مطلب به اين معنا نيست که وقتي اشخاصي را مي‌بينيم که خواهان معنويت هستند، با اين استدلال آن‌ها را از ورود به عرصه عرفان باز داريم. عرفان اسلامي داراي مراحل و سطوح متفاوتي است. از مراحل کلي و اوليه، آغاز مي‌شود تا به مراحل جزئي و تخصصي مي‌رسد و هر کس قابليت اين را ندارد که آن مراحل را درک بکند، ولي مراحل ابتدايي هم دارد که مي‌توانيم بازتوليد بکنيم و ناظر به خواسته‌هاي اجتماعي ايرانيان، آن‌ها را در جامعه ترويج بکنيم. در حقيقت، عرفان اسلامي را به لايه‌هاي مختلف جامعه، منتقل کنيم که اين کار را به خوبي انجام نداده‌ايم. اين مسئله يکي از دلايل مهم گسترش جنبش‌هاي نوپديد معنوي در ايران بوده است.

اگر طلبه می خواهد انسان موفقی باشد، باید در مرحله نخست، رشته تخصصی اش را براساس سلیقه و علاقه شخصی اش، انتخاب بکند.

رهنامه: چند پژوهش در حوزه عرفان، به ويژه عرفان‌هاي نوپديد انجام داده‌ايد؟

بنده کتابي به نام «جنبش‌هاي نوپديد معنوي در چشم‌انداز فرهنگي ايران» نوشته بودم که در سال گذشته، در جشنواره علامه حلي برگزيده شد. جدا از اين کتاب، حدود سي يا چهل مقاله درباره عرفان و عرفان‌هاي کاذب و مباحث فلسفي نوشته‌ام. همچنين دو ـ سه کتاب ديگر درباره همين موضوع‌ها، چاپ کرده‌ام.

رهنامه: به نظر شما جشنواره توانسته طلبه‌ها را در راستاي توليد علم به تحرک وادارد؟

برگزاري جشنواره اثرگذار است، ولي بحث بر سر اين است که برگزار کردن جشنواره و تقدير از پژوهشگران برتر تا چه اندازه مي‌تواند روح پژوهشگري را در ميان طلبه‌ها گسترش بدهد؟ برگزاري جشنواره مفيد است، ولي تأثير کمي در رو آوردن طلبه‌ها به سمت پژوهش دارد. بايد فعاليت‌هاي بنيادين بسياري در سطح حوزه، شکل بگيرد تا طلبه‌ها با پژوهش، پيوند برقرار کنند.

رهنامه: آيا به فعاليت‌هايي غير از پژوهش، مانند فعاليت‌هاي اجرايي يا تدريس هم پرداخته‌ايد؟

بنده مدير گروه جنبش‌هاي نوپديد معنوي پژوهشکده باقرالعلوم (ع) هستم. همچنين دبير گروه عرفان‌هاي نوپديد مرکز استراتژيک رياست جمهوري و پژوهشگر کميسيون حوزوي شوراي عالي انقلاب فرهنگي‌ام. مسئوليت سردبيري دو نشريه، يکي فصلنامه علمي ـ تخصصي مطالعات معنوي و ديگري فصلنامه علمي ـ تخصصي آيين سلوک را نيز برعهده دارم.

رهنامه: اين همه کار و فعاليت شما را خسته نمي‌کند؟

تا حالا که خسته نشدم. هر کدام از اين‌ها ساعت خاصي را از من مي‌گيرد که وقتم تنظيم کردم. ضمن آنکه همکاران و مديران اجرايي مجموعه‌ها نيز کمکم مي‌کنند.

رهنامه: حوزه در گذشته، در کنجي آرام نشسته بود و ‌‌نهايت فعاليتش، امورات مذهبي مردم، مانند اقامه نماز بود. پس از پيروزي انقلاب، حوزه از کنج خلوت خود بيرون آمد و خودش را در شاهراه حوادث جهاني ديد و فضاي کاري‌اش، گسترده‌تر و پيچيده‌تر از گذشته شد. به نظر شما، الزامات اين تحول چيست؟ چه الزاماتي بايد رعايت شود؟ آيا حوزه متناسب با تحولات، خودش را بازسازي کرده است؟

مهم‌ترين مؤلفه‌ اين است که از نگاه بنده، طلبه امروزي بايد از مناسبات و فعاليت‌هاي اجتماعي که در ايران شکل مي‌گيرد، با خبر باشد و به دنبال آن، از همه تغييرها و تحول‌هاي اجتماعي که در خارج از ايران، رخ مي‌دهد، کاملاً آگاه باشد.

مشخص و مبرهن است که جامعه جهانی به سرعت پیش می رود و منتظر حوزه نمی ماند و اگر حوزه دغدغه دین دارد، باید خیلی سریعتر پیش برود.

بنده بر اين باورم، اگر طلبه‌اي بخواهد موفق و اثرگذار باشد، اگر مي‌خواهد ناظر به اين تغيير اساسي که پديد آمده است، اثرگذار باشد، الزاماً بايد از مناسبات جهاني، آگاه باشد و ناظر به علايق شخصي‌اش، در اين مناسبات اثر بگذارد. علايق شخصي خودش را بشناسد و بکوشد اين مناسبات را به سود اسلام و حکومت اسلامي، جهت بدهد. اگر اين گونه نباشد، نه حوزه مي‌تواند موفق باشد، نه طلبه.

رهنامه: آيا اين روندي که حوزه و روحانيت در پيش گرفته، متناسب با اين فضاست؟

با اين فضايي که شما براي تحول محيطي و مأموريتي حوزه و روحانيت ترسيم کرديد، کارهاي اندکي در حوزه علميه صورت گرفته است. سفر اخيري که مقام معظم رهبري به قم داشتند و منشوري که براي حوزه تدوين کرده بودند، منشور فوق‌العاده‌اي بود. اگر حوزه مي‌توانست اين منشور را تحقق ببخشد، انصافاً مي‌توانست از نظر بين‌المللي، تأثير فراواني بگذارد. براي محقق شدن اين منشور، مشکلات فراواني وجود دارد که حوزه بايد هر چه زودتر، خودش را به اين منشور برساند. در هر صورت، مشخص و مبرهن است که جامعه جهاني به سرعت پيش مي‌رود و منتظر حوزه نمي‌ماند و اگر حوزه دغدغه دين دارد، بايد خيلي سريع‌تر پيش برود.

رهنامه: از فرصتي که در اختيار ما قرار داديد، سپاس‌گزارم و آرزوي توفيق بيشتر براي شما دارم.

بنده هم تشکر مي‌کنم. ان‌شاءالله شما هم موفق باشيد.

پاسخ دهید: